بهم زنگ زد،حوصلهی حرف زدن باهاش رونداشتم.خیلی عجیبه برای خودم هم ولی واقعا حوصلهی حرف زدن حتی با ر. روهم نداشتم.
دوتاتبخال لبیال وحشتناک زدم،یکی روی لب بالا،و اون یکی روی لب پایین.
اشتهای مزخرف و عجیبم pmsبودنمو به رخم میکشه.
با ر. بابت تبخالهام بحث میکنم و میگه آخه کی با بوسیدن لبهایی که تبخالی ندارن تبخال میگیره Moon?!
راجبه درد پهلوش شاکیه و میگه فک میکنم مشکل سنگ کلیم باشه و شاید حرکت کرده...کاملا بی دلیل بهش میپرم و تند و بی منطق جوابشو میدم.
نمیدونم بابت استرس خواستگاری اینطوریم،یا تغییرات هورمونی به این روز انداختتم.ولی الان واقعا حتی حوصلهی ر. رو هم ندارم.
به طرز احمقانهای هم با اینکه نهار سوسیس خوردم،بازم دلم سوسیس میخواد وکالریش روتوی کالری شمارم ندارم!