از آیات و نشانههای «عن کشیکی» وی آن بود که یک مریض سکته مغزی با تشنج مداوم و پس از آن یک مریض توده مغزی با تشنج مداوم برایش آورده شده و در نهایت نقطه اوج کشیک مریض با درد قفسه سینه تیپیک بود که در نوار قلب ریتم فلاتر و بلوک قلبی داشت.ودرآن هنگام که وی از استرس مریض قلبی،خودش در مرز ایست قلبی قرار داشت مرد جوانی فریاد برآورد که بابام یک ماه پیش سکته مغزی کرده و الان داره میمیره...پزشک نگون بخت درمانگاه آن منطقهی محروم دو دست داشت و دو دست هم قرض گرفت و محکم بر فرق سرخود کوبید و ناله کرد«ای خدا،حالا این یکیو چیکارش کنم؟!آمبولانسم دیگه تو منطقه ندارم که اعزام کنم...»فلذا درکنار دستگاه شوک قلبی بیمار قبلی ست کامل CPRراهم برای مریضی که «داشت میمرد!» چید و سعی کرد حواسش را جمع مریض مننژیتی بکند که سه روز قبل بی حسی نخاعی شده بود و سفتی و درد گردن و سردرد و استفراغ و تب۴۰درجه و ردور گردنی مثبت داشت...
پ.ن:ر. میخواد بیاد خواستگاری،مادرش میخواد زنگ بزنه به مامان،ر. راه افتاده دنبال حلقه میگرده،همش ازینکه میخواد برام ماشین بخره حرف میزنه و من پشت همهی عشقم بهش به حساسیتای بابا و راه دشوار پیش رومون فکر میکنم...