loading...

The dark side of the Moon

بازدید : 568
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 19:38

از خیلی سال قبل،ازهمون زمانا که خوش اومدنای دوزاری رو تجربه میکردم،کار درست از نظرم،برای محافظت از احساساتم این بود که خودم رو کنار بکشم.

از چند روز قبل که ر. برگشت شمال و منم پس فرداش برگشتم خونه یه حس مزخرفی دارم.

پریشب با دوستش رفته بود چلوکباب خورده بود،دیشب پیام دادم که گف داره میره با دوستاش ورق بازی کنه،آخر شب پیام دادم گف دارن پابجی بازی میکنن...

امروز که زنگ زده بود و میگفت دلش برام تنگ شده گفتم:«برا من یا دوستات؟»

میفهمم که دونفر باید پرایوسی خودشون رو هم داشته باشن ولی آخه انقد زیاد؟!

میخوام یه مدت کمرنگ کنم خودمو براش،به قول م. آدم وقتی خیلی جلو چشم باشه دیگه به چشم نمیاد:(

اتاق ابی💓😁🎆پارت۴ ( فک کنم)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی