امروز برگشتم به شهر محل طرحم
به خیل عظیم کشیکهای پیش روم تا آف بعدی که فکر میکنم تن و بدنم میلرزه...ولی:
انشالاباریتعالی شنبه و. و پ. به همراه ر.جانم قراره بیان پیشم،و فکر کردن به این قضیه کلی بهم انرژی و روحیه میده.
امروز که از سیاری برمیگشتم کلللی میوه و سبزیجات خریدم،موز،خرمالو،نارنگی،سیب،خیار،گوجه فرنگی،فلفل دلمه،کاهو،سیب زمینی وپیاز:)))
دیروزم از شهر خودم گوشت ومرغ و سبزی قرمه و کوکو و لوبیا سبزو لپه و لوبیا قرمز و عدس خریدم.
بهش میگم نهار چی دوس داری بپزم؟میگه تو پست کشیکی بخواب ما خودمون یه چیزی میگیریم برا نهار میاریم،زیر بار اصرارش نمیرم و الان در حال سرخ کردن سبزی برای قرمه سبزی ام.
و. میگه برا شام سوسیس سرخ کنیم و منم برا اینکه دل بچم نسوزه سوسیسم خریدم.گرچه خودم فیله مرغو ترجیح میدادم برا شام سرخ کنم.
امیدوارم همه چی به خیر و خوشی بگذره و هرچهارتامون با یادآوریش کلی خاطره خوش برامون زنده بشه.
پ.ن:غیرمستقیم راجبه ازدواج با ر. با باباحرف زدم،گف دخترم مهم اینه که خودت کیو بخوای،من تحقیق میکنم ولی در نهایت خواسته ونظر خودت مهمه.ر. با شنیدنش قشنگ داشت پای ویدیوکال میرقصید:)))شنبه اگه بدون دعوا و بخیر بگذره بزودی رسمیمیکنیم رابطمونو انشالا:)